دوستان امیدوارم سال ۱۴۰۰ رو سلامت و پیروز بگذرونید. ما در بزنگاه تاریخ معاصر بسر میبریم و گاه انقدر درگیر روزمرگی ها میشیم و زندگی رو جدی میگیریم که یادمون میره در چه شرایط دشوار و صعب العبوری هستیم. دوستان اگر مث عامه مردم هستید و جای پیشرفت دچار درجازدگی و یا پسرفت شدید در سال ۱۳۹۹ ناامید نشید. تقصیر شما نیست، تورم اسفندماه ۱۳۹۹ ۶۸ درصد اعلام شد که دروغه و بیشتر از این حرفاست . تحریم تحریم تحریم ، سیاست بد سیستم حاکمیت ، خویشاوند سالاری ، نخبه ستیزی . ترازوی کج عدالت . سانسور و بایکوت هنرمندان غیر همفکر. حذف فیزیکی منتقدین. اقتصاد رانتی ، برادران دزد و قاچاقچیان برادر ، مسیولین اختلاس گر . خیانت ، وطن فروشی ، و ..... خب مشکل کم نیست . . این طالع ناخوش و بخت بد من و شما بوده که در این قسمت از کره ی خاکی دنیا امده ایم. هرچقدر بدشانس بوده ایم و دچار جبر جغرافیایی شده ایم در عوض در مقابل و قسمت قرعه کشی برای تعیین تاریخ تولدمان خوش شانس بوده ایم. زیرا ما در عصری از زمان زندگی میکنیم که به یکباره طی گذر از یک قرن ، بشر از اسب و گاری و چرخ های چوبی و درشکه و هیزوم اتش برای گرما ، و شستشو و استحمام در رودخانه ها ، و نداشتن اب سالم، برق، گاز، مخابرات و امکانات رفاهی ، به یکباره و طی چند دهه اخیر اللخصوص این سه , چهار دهه ی اخیر ، پیشرفت چشمگیری داشته ایم . و انقدر دلبسته ی این سبک از زندگی شده ایم و همش خودمان را با سطح بالاتری ها قیاس کرده و ناشکر بوده ایم که پاک فراموشمان شده تا یک قرن پیش ، زندگی اجدادمان چه مشقت وار و دشوار بود . ما طی چهار دهه ی اخیر انقدر تکنولوژی و فناوری و اختراعات و نواوری در جهان داشته ایم که اشباع در امکانات رفاهی شده و حس سیری ناپذیر و عطش بی پایان مان همواره موجبات ناراضی بودنمان را فراهم کرده . همواره بیشتر میخواهیم . زیرا در رقابتی بی پایان با پیروی از اصول چشمو همچشمی و زیاده خواهی مشغول مبارزه و رقابتی پنهانی با فردی دیگر هستیم که قالبا شخصی از دایره ی اشنایان و اطرافیان است و یا انکه تصویری از شرایط ایده ال در ذهن خود ترسیم و تجسم کرده ایم و تا به ان نرسیم کوتاه نمیاییم. مشکل انجاست که این تصویر ارمانگرایانه و تمامیت خواه همراه با شرایط مان تغییر میکند و گویی خودش را با بهترین های حال حاضر تجهیز کرده و حتی اگر به او برسیم باز کوتاه نخواهیم امد زیرا دست بالای دست بسیار است . و در ازمون طمع و حرص و دنیاپرستی شدیدا فریب خورده و بخاطر انکه پیشرفت دیگران را میبینیم و ثروت و امکانات رفاهی را ملاک و معیار موفقیت قلمداد کرده ایم ناخواسته وارد رقابتی شده ایم که پایانی ندارد ، و تنها زمانی خواهیم فهمید که مرگ به سراغمان بیاید انگاه دیگر فرصتی نمانده ، و ان زمان ایا حیف نبوده که فرصت ناب زندگانی را غنیمت نشمرده ایم تا لااقل بدنبال ارزوهای پاک قلبی خودمان برویم و یا لااقل گره از مشکلات خلق بگشاییم و دلی به دست بیاوریم؟ تمام فرصت را صرف خریدن ، مصرف گرایی و پز دادن و چشم همچشمی بکنیم که اخرش چی؟ چرا این زمین خاکی را اینقدر جدی گرفته ایم، اینجا مسافرخانه ای بیش نیست. همگان مهمانیم. من به وجود بهشت و جهنم در دنیایی دیگر بی اعتقادم . ذره ای از اتش جهنم واهمه ندارم ، و ذره ای هم دلخوش به توهمات و قصه های بی اساس حوری های بهشتی و چشمه ی زلال و باغ انگگور در بهشت نیستم.
اما تمام زندگی ام را صرف خوشحال کردن دیگران و کمک به دیگران کرده ام .
تنها نکته ای که افسوسش را خورده ام ان است که دلم شدیدا میگیرد وقتی میبینم برخلاف دیگران هیچ فرزندی ندارم. و حسرت شدیدی میخورم که کاش دختری داشتم و مرا بابا صدا میکرد تا تمام دنیایم را به پایش بریزم ، بارها به این موضوع اندیشیده ام که من لایق ترین فرد برای پدر بودنم و متاسفانه کار دنیا وارونه است ، دوستانم را میبینم که ذره ای صلاحیت فرزند داشتن و پدر بودن نیستند و اصولا چیزی از مفهوم و جایگاه فرزند و مراقبت از این لطف الهی نمیدانند ، و بی نهایت بی تدبیر و نالایق رفتار میکنند و هیچ ارزشی برای چنین نعمت بزرگی قایل نیستند ، یکی از اشنایان با پنجاه سال سن و کارمند دانشگاه بودند و اخیرا بواسطه ی جشن سالگرد ازدواجشان به منزلشان رفته بودم ، در اوج ناباوری و تعجب جلوی چشمان من سیگار خاموش را به دختر بچه ی چهار ساله اش میداد ، او نیز لج اورده بود که چرا پس این سیگار دود ندارد . مجدد لبگیر شلنگ قلیانی روشن را به کودکش میداد و طفل معصوم نیز در نهایت تاسف بلد بود قلیان بکشد . خب چگونه مردی بالغ و پنجاه ساله ، اینچنین بی خردانه رفتار میکند ؟
یا که دوست و همکلاسی دوران دانشگاهم که همسن هستیم و ۳۳ سال دارد ، با داشتن همسر خوب و کدبانو و مومن و دختر گل و پرنسس ۸ ساله، تازه فیلش یاد هندوستان کرده و قید تمام زندگی را زده رفته پی زنی متاهل ، و معاشرت با او.
خب چه باید گفت ؟
چرا کار دنیا وارونه است.
چرا خربزه ی شیرین قسمت شغال میشود همواره.
چرا عده ای لایق و عاقل و سزاوار ، حرام میشوند و مثل میوه ی سالم و خوش رنگ و رسیده ، بجای استفاده شدن به جرم زیبایی و چشم نواز بودن نصیب سفره ی هفت سین میشوند تا عاقبت به سطل زباله ختم شوند .
مثل شیک ترین لباس ، که نصیب مانکن میشود تا پشت ویترین انقدر افتاب و مهتاب و نور پروژوکتور بخورد که از رنگ و سو بروند و عاقبت هم از جبر تن بیجان مانکن و خلا لطافت ، چند گوشه ی لباس نخکش شود و به لیست اجناس مرجوعی و یا بلا استفاده افزوده شود.
چرا ؟
؟
؟
شین براری
شین براری خیلی درک میکنم درد دل هات رو